ذهنم مانند فرفره ای دور سه گانه ای را تجربه می کند. ساعات بسیاری حول نقطه ای چرخشی مداوم را تجربه می کند. همانند بازی بازیگری چیره دست. آنگاه که تمرکز این بازیگر ربوده شود، ذهنم دومین نوع چرخش را تجربه می کند. مانند چرخش قبل از افتادن. هنگام تفکری ژرف دایره وار سطحی به وسعت هیچ را می پیمایم. به راستی که خسته شده ام. کاش می توانستم پایانی برای این بازی یکنواخت بیابم. کاش می توانسته تکرار را از زندگانیم بزدایم. همچون پرنده ای در قفس مدام به دنبال نقطه ای نو در تکاپویم.
یقین دارم که هیچ دیواری در ثانیه های زندگانی وجود ندارد. ما در ساختن حصار برای خود استادی برتر از عنکبوتیم. دامی که تنها شکار آن خودمانیم و بس. چقدر دوست دارم که هر آنچه که تا به امروز ساخته ام را روزی ویران کنم. اما افسوس که جرأت آن ندارم. کاش می توانستم افساری دیگر گونه بر زندگیم ببندم، آن گونه که رام نسازد و آرام نگیرم. چه آزار دهنده است زمانی که بدانی و نتوانی. چه سخت است انجام آنچه که پایانش بدانی. و چه می آزارد پایان آنجه از پیش می دانستی.
- posted on 02/02/2009
Chakra, would you please provide a translation for the followings, English or Chinese ? Thanks a bunch! (are thay Arabic?)
Chakra wrote:
ذهنم مانند فرفره ای دور سه گانه ای را تجربه می کند. ساعات بسیاری حول نقطه ای چرخشی مداوم را تجربه می کند. همانند بازی بازیگری چیره دست. آنگاه که تمرکز این بازیگر ربوده شود، ذهنم دومین نوع چرخش را تجربه می کند. مانند چرخش قبل از افتادن. هنگام تفکری ژرف دایره وار سطحی به وسعت هیچ را می پیمایم. به راستی که خسته شده ام. کاش می توانستم پایانی برای این بازی یکنواخت بیابم. کاش می توانسته تکرار را از زندگانیم بزدایم. همچون پرنده ای در قفس مدام به دنبال نقطه ای نو در تکاپویم.
یقین دارم که هیچ دیواری در ثانیه های زندگانی وجود ندارد. ما در ساختن حصار برای خود استادی برتر از عنکبوتیم. دامی که تنها شکار آن خودمانیم و بس. چقدر دوست دارم که هر آنچه که تا به امروز ساخته ام را روزی ویران کنم. اما افسوس که جرأت آن ندارم. کاش می توانستم افساری دیگر گونه بر زندگیم ببندم، آن گونه که رام نسازد و آرام نگیرم. چه آزار دهنده است زمانی که بدانی و نتوانی. چه سخت است انجام آنچه که پایانش بدانی. و چه می آزارد پایان آنجه از پیش می دانستی. - posted on 02/02/2009
I guess it's Chakra's romantic love letter to Maya... ha,
It's better to keep the original Farsi.
rzp wrote:
Chakra, would you please provide a translation for the followings, English or Chinese ? Thanks a bunch! (are thay Arabic?)
Chakra wrote:
ذهنم مانند فرفره ای دور سه گانه ای را تجربه می کند. ساعات بسیاری حول نقطه ای چرخشی مداوم را تجربه می کند. همانند بازی بازیگری چیره دست. آنگاه که تمرکز این بازیگر ربوده شود، ذهنم دومین نوع چرخش را تجربه می کند. مانند چرخش قبل از افتادن. هنگام تفکری ژرف دایره وار سطحی به وسعت هیچ را می پیمایم. به راستی که خسته شده ام. کاش می توانستم پایانی برای این بازی یکنواخت بیابم. کاش می توانسته تکرار را از زندگانیم بزدایم. همچون پرنده ای در قفس مدام به دنبال نقطه ای نو در تکاپویم.
یقین دارم که هیچ دیواری در ثانیه های زندگانی وجود ندارد. ما در ساختن حصار برای خود استادی برتر از عنکبوتیم. دامی که تنها شکار آن خودمانیم و بس. چقدر دوست دارم که هر آنچه که تا به امروز ساخته ام را روزی ویران کنم. اما افسوس که جرأت آن ندارم. کاش می توانستم افساری دیگر گونه بر زندگیم ببندم، آن گونه که رام نسازد و آرام نگیرم. چه آزار دهنده است زمانی که بدانی و نتوانی. چه سخت است انجام آنچه که پایانش بدانی. و چه می آزارد پایان آنجه از پیش می دانستی.
Please paste HTML code and press Enter.
(c) 2010 Maya Chilam Foundation